یکشنبه، خرداد ۰۱، ۱۳۸۴

ستایش شهریار قنبری ترانه سرای معاصر






نام: شهیار قنبری

Naghl az weblog http://shahyaran.persianblog.com
شهیار قنبری فرزند حمید قنبری (خواننده و هنرپیشه قدیمی) كه تاريخ ۵/۶/۱۳۳۱در تهران متولد شد.

اگر بنا باشد هنری به شهیار نسبت دهیم به خطا رفته ایم زیرا او در هر هنری دستی داشته که برجسته ترين ان ترانه سرایی است و به اعتقاد بعضی از شاعران معاصر او سر اغازترانه نوین ایران زمین است به راستی چنین است و او جاودان خواهد ماند

شهيار قنبری نوشتن ترانه را از 15 سالگی اغاز کرد و در میانه سنین 15 تا 16 سالگی در تردید نوشتن یا ننوشتن به سرمیبرد تا اینکه به لندن میرود و در تظاهرات معترضان به جنگ ويتنام شرکت میکند ودر راه بازگشت به وطن درک میکند که برای رسیدن به ازادی باید تلاش کرد و او می تواند با قلم خویش به این مهم دستیابد..............................

ترانه دو ماهی از جمله ترانهایی بود که ساز مخالثی داشت که توجه هنرمندانی احمد شاملو و هوشنگ ابتهاج قرار گرفت و به گفته شهیار: قصه دو ماه سر اغاز ترانه ی نوین ایران است و میلاد من نیز است

در هفته نامه ها می نویسد و اينگونه روزنامه نگاری را تجربه میکند،برنامه ای به نام اوای موسیقی برای رادیو میسازد و در تلویزیون گوینده وترانه نویس برنامه زنگولها میشود.

در همان سالها دراستودیو طنین ترانه ستاره ای ستاره ی خود را به گوگوش می سپارد تا ان را با صدای نرم و نازکش به گوش همگان برساند و خاطره ای ماندنی بجا گذارد.

جمعه وقته رفتنه موسم دل کندنه خنجر از پشت میزنه اون که همراه منه

بعد از ان ترانه های دیگه اشکم واسه من ناز میکنه/حرف/نقس/هجرت و..ترانه پشت ترانه.

ترانه هایی که یادگار لحظه های تلخ و شیرین شاعر و حالا خاطرات پایان ناپذیر زندگی ما شدند.

شاعر=جنایتکار شعر=جنایت

اولین بار شهیار را وقتی بخاطر ترانه بوی خوب گندم به اوین می بردند با این نام صدا کردند(جنایتکار)!!!! و بدین سبب شهیار طعم تلخ زندان سیاسی را چشید اما علی رقم این تلخیها او تجربه ای بدست اورد تجربه ای برای تازه تر شدن و بی پروایی بیشتر.

شهیار در سن 25 سالگی در فیلم خانه خراب به کارگردانی نصرت کریمی ایقای نقش کرد و بعد از ان شام اخر را با بازی پرویز فنی زاده مینویسد و کارگردانی میکند.

پیش از هجرت هم فیلم موزیکالی به نام (پاییز ایستگاه اخر)را برای تلویزیون میسازد که هرگز پخش نمی شود و به جاودانه های شهیار نپیوست.

اثار شهیار پس از ترک دیار:

بیش از 6 سال برنامه ای با نام قدغن ها را داشته است

در این سالها چندین البوم با صدای خود به بازار موسیقی عرضه کرد:

قدغن/سفرنامه/برهنگی/درخت بی زمین/در مهر اباد/ rewind me in paris / i love you از جاودانه های شهیارند. تا چندی پیش برنامه ای در شبکه جام جم با نام دوستت دارم ها به روی پرده می برد که به تازگی به پایان رسید و در حال حاضر برنامه ای با نام دلدادهها را در حال اجرا دارد......

شاعر محبوبش فدریکو گارسیا لورکا است به طوری که نام تنها فرزندش را لورکا نهاده است.

و به گفته خودش : هنوز و همچنان شعرخوردن،شعرنوشيدن،شعربوييدن،شعرگريسين،شعر خنديدن،شعر خوابيدن و شعر نفس کشيدن، تنها کسب و کار من است



شروع فعالیت ( بعنوان ترانه سرا): 1348 با ترانه ستاره آی ستاره

فعالیتها:
ترانه سرا، آهنگساز، خواننده، نمایشنامه نویس، برنامه ساز، بازیگر، گوینده، نویسنده، فیلمساز، فیلمنامه نویس و ...
عضو شورای ترانه های روز راديو ايران به همراه « سيمين بهبهانی» ، « فريدون مشيری» ، « يدالله رويايی» و« عماد خراسانی»

برخی از آثار :
بعنوان آهنگساز، شاعر و آوازخوان -
1- مجموعه شعرخوانی « یک دهان آواز سرخ » ( پخش شده توسط کمپانی آهنگ - وارطان آوانسیان)
2- اگر همه شاعر بودند ( پیشمرگانه ها )
3- قدغن
4- صدای درخت بی زمین
5- سفرنامه
6- برهنگی
7- قدغن به اضافه
8- شناسنامه 1و2 ( ترانه های مشترک با گوگوش )
9- دوستت دارم ها
10- Rewind me in Paris
11- سفرنامه به اضافه - دوباره در مهرآباد ( هنوز منتشر نشده است)

نمایشنامه ها ـ « برادران علمی» ، « غزلنمايش »

نویسندگی و کارگردانی ـ « پاییز ایستگاه آخر » در دو بخش، با بازی پرویز فنی زاده و ایرن ( که پیش بینی می شد در شهریورماه 1357 از تلویزیون ملی ایران پخش گردد، ولی با وقوع انقلاب این امر میسر نشد).

بازیگری ـ « خانه خراب »

« برنامه های رادیویی و تلویزیونی »:
_ پیش از انقلاب _
1- برنامه رادیویی « آوای موسیقی » ( درباره موسیقی Pop و Rock & Roll ) از رادیو تهران
2- برنامه تلویزیونی « زنگوله ها » ( برای کشف استعدادهای تازه ) بعنوان گوینده وترانه نویس، در کنار شادروان واروژان، پرویز اتابکی، بابک افشار، اسفندیار منفردزاده، ایرج جنتی عطائی، تورج نگهبان و منوچهر سخائی ( تهیه کننده )
_ پس از انقلاب _
1- برنامه رادیویی که به مدت هفت سال ( 2000 _ 1993 م. ) از رادیو صدای ایران پخش می شد.
2- سریال تلویزیونی « گل یا پوچ ، کوچ » از تلویزیون جنبش ملی
3- برنامه مستقل تلویزیونی Original Version ) O.V.TV ) از کانال 18
4- مشق شب ( در کنار شهروز رفیعی و آیلین )
5- Take One
6- دوستت دارم ها


دلريخته

روز پائيزيِ ميلاد تو در يادم هست

روز خاكستري سرد سفر يادت نيست

نالة ناخوشِ از شاخه جدا ماندن من

در شب آخر پرواز خطر يادت نيست

تلخي فاصله ها نيز به يادت مانده ست

نيزه بر باد نشسته ست و سپر يادت نيست

... ، يادم هست ، يادت نيست

خواب روزانه اگر در خور تعبير نبود

پس چرا گشت شبانه، در به در يادت نيست ؟

من به خط و خبري از تو قناعت كردم

قاصدك، كاش نگويي كه خبر يادت نيست

... ، يادم هست ، يادت نيست

عطش خشك تو بر ريگ بيابان ماسيد

كوزه اي دادمت اي تشنه، مگر يادت نيست ؟

تو كه خودسوزي هر شب پره را مي فهمي

باورم نيست كه مرگ بال و پر يادت نيست

تو به دل ريختگان چشم نداري، بيدل

آنچنان غرق غروبي كه سحر يادت نيست

... ، يادم هست ، يادت نيست


حجاب خورشيدت كجاست؟


بچه ي تنبل كلاس


-خورشيدخانوم چارقدمشكي نميخواد


مثل شمابااين سروشكل ولباس


كپه ي نورماسبكتر ازهواست


خورشيدخانوم رهاترازمن وشماست


هركي ميخوادباكلاشي


سركلاس نقاشي


پيرهن گلدارنكشيم


خاطره ي يارنكشيم


درخت سربازنكشيم


بدترازاون سازنكشيم


بايدبدونه عاقبت


دوبال پروازميكشيم


درهاي اين مدرشه رو


رنگي ودلبازمي كشيم


روكاغذاي بي صدا


ساز مي كشيم؛سازمي كشيم




نخواب اي حسرت سفره گل گندم


نباش تودالوناي قصه سردرگم


نخواب روبالش پرهاي پروانه


كه فريادتوروكم دارن اين مردم


لالالالاديگه بسه گل لاله


بهارسرخ امسال مثل هرساله


هنوزم تيروتركش قلبوميشناسه


هنوزشب زيرسرب وچكمه ميناله


نخواب آروم گل بي خاروبي كينه


نمي بيني نشسته گوله توسينه


آخه بارون كه نيس رگبارباروته


سزاي عاشقاي خوب مااينه؟


نترس ازگوله ي دشمن گل لادن


كه پوست شيره پوست سرزمين من


اجاق گرم سرماي شب سنگر


دليل تاسپيده رفتن ورفتن...



...نخواب آروم گل بادوم ناباور


گل دلنازك خسته گل پرپر


نگوبادولايت پرپرت كرده


دلاورقدكشيدن روبگيرازسر


دوباره قدبكش تااوج فواره


نگواين ابربي بارون نميذاره


مث ياردلاورنشكن از دشمن


ببين سرميشكنه تا وقتي سرداره


نذاشتن هم صدايي روبلدباشيم


نذاشتن حتي با همديگه بد باشيم


كتاباي شفيدودوره ميكرديم


كه فكرشب كلاهي ازنمد باشيم.

....نگورفت تاهزارآفتاب هزارمهتاب


نگوكوتادوباره بپريم ازخواب


بخوون بامن نترس ازگوله ي دشمن


بيابيرون بيابيرون ازاين مرداب


نگوتقواي ماتسليم وايثاره


نگوتقديرماصدتاگره داره


به پيغام كلاغاي سياشك كن


كه شب جزتيرگي چيزي نمي آره


نخواب وقتي كه هم بغضت به زنجيره


نخواب وقتي كه خون ازشب سرازيره


بخوون وقتي كه خوندن معصيت داره


بخوون بامن بيابامن نگوديره


سكوت شيشه هاي شب غمي داره


ولي خشم تومشت محكمي داره


عزيزجمعه هاي عشق وآزادي


كلاغ پربازي باتوعالمي داره...


ترانه ها


هفته ي خاكستري

شنبه روز بدي بود
روزبي حوصلگي
وقت خوبي كه مي شد
غزلي تازه بگي
ظهريكشنبه ي من
جدول نيمه تموم
همه خونه هاش سياه
روي خونه جغدشوم

صفحه ي كهنه ي يادداشت هاي من
گفت دوشنبه روز ميلادمنه
اماشعرتومي گه كه چشم من
تونخ ابره كه بارون بزنه
آخ اگه بارون بزنه
آخ اگه بارون بزنه
غروب سه شنبه خاكستري بود
همه انگارنوك كوه رفته بودن
به خودم هي زدم از اينجا برو
اماموش خورده شناسنامه ي من
عصرچهارشنبه ي من
عصرخوشبختي ما
فصل گنديدن من
فصل جون سختي ما
روز پنجشنبه اومد مثل سقاهك پير
رونوكش يه چيكه آب گفت به من بگيربگير!
جمعه حرف تازه يي برام نداشت
هرچي بود،پيش ترازاينها گفته بود……

خواننده:فرهاد
ترانه سرا:شهيارقنبري




نجواها

رستني ها كم نيست،
من وتوكم بوديم،
خشك وپژمرده وتا روي زمين خم بوديم
گفتني هاكم نيست
من وتو كم گفتيم
مثل هذيان دم مرگ ازآغا ز
چنين درهم وبرهم گفتيم
ديدني ها كم نيست
من وتوكم ديديم،
بي سبب از پائيز
جاي ميلاد اقاقي ها را پرسيديم
چيدني ها كم نيست
من وتوكم چيديم
وقت گل دادن عشق روي دار قالي
بي سبب حتي پرتاب گل سرخي را ترسيديم
خواندني ها كم نيست
من وتوكم خوانديم
من وتو ساده ترين شكل سرود ن را
در معبرباد بادهاني بسته وامانديم من وتوكم خوانديم من وتووامانديم
من وتوكم ديديم من وتوكم چيديم
من وتوكم گفتيم
وقت بيداري فرياد
چه سنگين خفتيم!
من وتوكم بوديم
من وتواما
درميدان ها
آنك اندازه ي ما مي خوانيم
مابه اندازه ي ما مي بينيم
مابه اندازه ي ما مي چينيم
مابه اندازه ي مامي گوييم
مابه اندازه ي ما مي روييم
من وتو
خم نه و
درهم نه و
كم هم نه
كه مي بايدباهم باشيم

من وتوحق داريم
درشب اين جنبش
نبض آد م باشيم
من وتوحق داريم
كه به اندازه ي ماهم شده،
باهم باشيم
گفتني ها كم نيست……………


خواننده :فرهاد
ترانه سرا:شهيارقنبري



اتل متل


ترانه بي صدا شد سورهمه عزاشد

دوباره از بين ما يكي خودخداشد

اتل متل چه دوره

وطن كشي چه جوره

خونه نگوخرابه

آخ كه دلم كبابه



چشمه ي لب تشنه تو،دسته ي هردشنه تو

قفل هردربسته ،خطي خط شكسته

تويي سپيدوتويي سياه،خودت گناهي وبي گناه

روزوشب وخورشيدوماه،منظره يعني خودنگاه



اي هم صداي بي صدا بيا به خواب بچه ها

بيا تا تقويم بي عزا تا آتيش بازي رؤيا

كيه كيه تماشاگر؟ در بازي دو برابر

كيه كيه ساكت ترين در اوج پرده ي آخر



ترانه بي صدا شد سورهمه عزاشد

دوباره از بين ما يكي خودخداشد


اتل متل چه دوره

وطن كشي چه جوره

خونه نگوخرابه

آخ كه دلم كبابه
اي هم صداي بي صدا بيا به خواب بچه ها

بيا تا تقويم بي عزا تا آتيش بازي رؤيا

كيه كيه تماشاگر؟ در بازي دو برابر

كيه كيه ساكت ترين در اوج پرده ي آخر

ترانه بي صدا شد سورهمه عزاشد

دوباره از بين ما يكي خودخداشد
اتل متل چه دوره

وطن كشي چه جوره

خونه نگوخرابه

آخ كه دلم كبابه


شاعروخواننده:شهيارقنبري


برهنگي


دراين شب بي ماه وگل ستاره ساز صحنه شو

رخت غزلكش پاره كن درشعرمن برهنه شو

توبهترين صحنه شو

برهنه شو ،برهنه شو

موي تو آرامش آب بوي تو عطرصدكتاب

بوسه ي جادوئي تو كشف دوباره ي شراب

توبهترين صحنه شو

برهنه شو ،برهنه شو

ناخن سرخ دست توهاي ياي ياي

باغچه ي تب كرده ي من

كفش تو ساز كوليان هاي ياي ياي

شال تو جاي گم شدن

چشم تو جاي امن شب هاي ياي ياي

به وقت گرگم به هوا

سينه ي پرقصه ي تو هاي ياي ياي

صداي معدن طلا

توبهترين صحنه شو

برهنه شو ،برهنه شو

حرف تو گيلاس درشت نازتوابريشم چين

اسم تو ياد گل يا س بغض تولرزش زمين

توبهترين صحنه شو

برهنه شو ،برهنه شو

ناخن سرخ دست توهاي ياي ياي

باغچه ي تب كرده ي من

كفش تو ساز كوليان هاي ياي ياي

شال تو جاي گم شدن

چشم تو جاي امن شب هاي ياي ياي

به وقت گرگم به هوا

سينه ي پرقصه ي تو هاي ياي ياي

صداي معدن طلا

توبهترين صحنه شو

برهنه شو ،برهنه شو

توبهترين صحنه شو
برهنه شو ،برهنه شو


شاعروخواننده :شهيارقنبري


دستم وبگير


به تو كه فكر مي كنم ازهميشه بهترم

وسط غربت آب صدفي شناورم

به تو كه فكر مي كنم باغ خوش عسل منم

غنچه وپولك منم بهترين ململ منم

دستم وبگير، دستم وبگير،دستم وبگير

توروكه مي نويسم دست من خوشبو مي شه

دسته ي نرگس مي شه ناف صدآهو مي شه

به تو كه فكر مي كنم سازخوش صدا منم

رقص يك پردرهوا رقص واژه ها منم

دستم وبگير، دستم وبگير،دستم وبگير

انگارهفده ساله ام صبح جمعه ،سينما

سينما ،راديوسيتي جاي رنگ پريده ها

فرصتي از جنس خواب سفرپياده رو

سايه هاي پشه بند بهترين من وتو

دستم وبگير، دستم وبگير،دستم وبگير

به تو كه فكر مي كنم گر مي كيرم ازخوشي

مثل يك رنگين كمون وسط جمعه كشي



دستم وبگير تا بالم در بياد

كه تن من رقص جانانه مي خواد

رقص آزادي رنگاي قشنگ

رقصي كه پدر بزرگ ،يادم نداد

دستم وبگير، دستم وبگير،دستم وبگير

دستم وبگير، دستم وبگير،دستم وبگير



شاعروخواننده :شهيارقنبري

به كسي برنخوره؟!!!!



به كسي برنخوره ،برنخوره

من يكي پنجره مو مي بندم

اين همه پنجره ي باز بسه

من به قاب آينه مي خندم

به كسي برنخوره ،برنخوره

من يكي پيش خودم مي مونم

درشب بي كسي وبي حرفي

براي دل خودم مي خونم

خواب بودم بيدارشدم

آشتي كردم ،باخودم

خواب بودم بيدارشدم

آشتي كردم ،باخودم

به كسي چه اين صدا،اين حنجره،مال منه

كي مثل من لحظه هاشو زيرآوازمي زنه

كي به جزمن مي تونه خاطره هاشو بشمره

جزخودمن ،كي به فكرموندن وسررفتنه

به كسي برنخوره،برنخوره،اگه تنهاييه خوبي دارم

اگراز خلوت خود،سرمستم،اگه چون پروانه بي آزارم

خواب بودم بيدارشدم

آشتي كردم ،باخودم

خواب بودم بيدارشدم

آشتي كردم ،باخودم



به كسي برنخوره ،برنخوره ،اگه دستم پرعطرياس

اگه درپيله ي خودخوشبختم ،كسي جزمن منو نمي شناسه

به كسي برنخوره ،برنخوره ،اگه من اهل خراب آبادم

شجره نامه ي من ،مال منه،به كسي چه من يكي آزادم

خواب بودم بيدارشدم آشتي كردم ،باخودم

خواب بودم بيدارشدم آشتي كردم ،باخودم

خواب بودم بيدارشدم

آشتي كردم ،باخودم

خواب بودم بيدارشدم

آشتي كردم ،باخودم



شاعروخواننده:شهيارقنبري


هفده سالگي من


بااين ترانه برگرديم

به هفده سالگي من

به خنده هاي بي وقفه

به بغض خانگي من

به امتحان شهريور

به وحشت شب آخر

به لحظه هاي تقلب

خط خطي گوشه ي دفتر

آن گلابدا ن قديمي

دركدامين صخره افتاد

شاپرك بانوي آواز

دركجاي شعله جان داد

دركجاي كوچه گم شد

سكه ي جواني ما

بگوكجا به گل نشست

كشتي بادباني ما

بوي خوب گندم چه شد؟

هفته ي خاكستري كو؟

حرف ناب شام آخر

كوچه شد چراغ جادو؟



بااين ترانه برگرديم
به هفده سالگي من

به خنده هاي بي وقفه

به بغض خانگي من



خواننده وشاعر:شهيارقنبري



لاله برمیگردد تا مرا باز کند
رو به این بسته ترین

تا مرا تازه کند در شب خسته ترین لاله برمیگردد پنج عصری دلباز پنج عصری ارام

تا مرا باز کند مثل یک سفره شام

لاله برمیگردد
مردی از زیتون زار شاعری بر سر دار

پیش از این میداست لاله برمیگردد

کار دشواری نیست شمع را روشن کن

سایه باید باشد تا بگویم هستم

شمع را روشن کن

هفته ی خاکستری شهیار قنبری

شنبه روز بدی بود

روز بی حوصلگی

وقت خوبی که می شد

غزلی تازه بگی

ظهر یکشنبه ی من

جدول نیمه تموم

همه خونه هاش سیاه

روی خونه جغد شوم

صفحه کهنه یادداشت های من

گفت دوشنبه روز میلاد منه

اما شعرتو می گه که چشم من

" تو نخ ابرکه بارون بزنه"*

آخ اگه بارون بزنه

آخ اکه بارون بزنه...

غروب سه شنبه خاکستری بود

همه انگار نوک کوه رفته بودن

به خودم هی زدم، از اینجا برو

اما موش خورده، شناسنامه من

عصرچهارشنبه من

عصرخوشبختی ما

فصل گندیدن من

فصل جون سختی ما

روز پنجشنبه اومد مثل سقاهک پیر

رو نوکش یه چیکه آب گفت به من: بگیر، بگیر!

جمعه حرف تازه ای برام نداشت

هرچی بود، پیشتراز اینها گفته بود...



*از احمد شاملو است.

قدغن


آبي دريا ، قدغن
شوق تماشا ، قدغن
عشق دو ماهي ، قدغن
با هم و تنها ، قدغن
براي عشق تازه ،
اجازه بي اجازه...
پچ پچ و نجوا ، قدغن
رقص سايه ها ، قدغن
كشف بوسه ي بي هوا
به وقت رويا ، قدغن
براي خواب تازه ،
اجازه بي اجازه...
در اين غربت خانگي
بگو هرچي بايد بگي
غزل بگو به سادگي
بگو ، زنده باد زندگي
براي شعر تازه ،
اجازه بي اجازه...
از تو نوشتن ، قدغن
گلايه كردن ، قدغن
عطر خوش زن ، قدغن
تو قدغن ، من قدغن
براي روز تازه ،
اجازه بي اجازه...

دوستت دارم


ســـو ســـو
ای خواب خوب خوش بو
ســـو ســـو
لبخند نازه تو کو
I Love You, I Love You, I Love You

آه تو دنباله باد درد سپیداره غریب
خنده آفتابی تو رقص قبیله نجیب
لحظه به لحظه تازه شو به وزن شیرین غزل
در این ترانه تن بشوی صاحب کندوی سال

کندو کندو چراغ جادو
I Can Do, We Can Do, We All Can Too
ســـو ســـو
ای خواب خوب خوش بو
ســـو ســـو
دوباره چیزی بگو
I Love You, I Love You, I Love You

زن باید شبیه تو باشه که نیست
من باید خراب تو باشه که هست که هست
خواب مثله تو خوش بو نبود
غریب دل مثله قالی در بست شکست شکست شکست

کندو کندو چراغ جادو
I Can Do, We Can Do, We All Can Too
ســـو ســـو
ای خواب خوب خوش بو
ســـو ســـو
دوباره چیزی بگو
I Love You, I Love You, I Love You

کفشهای نارنجی تو زیباتر از خوده غروب
اهل کجای بندری کجای آفتاب جنوب

شبیه خاطره نیستی حوصله سر نمیبری
از خواب و از رویا سری حتی خوش سلیقه تری

کندو کندو چراغ جادو
I Can Do, We Can Do, We All Can Too
ســـو ســـو
ای خواب خوب خوش بو
ســـو ســـو
لبخند نازه تو کو
I Love You, I Love You, I Love You
I Love You, I Love You, I Love You

Pure ناب


تو اي ناياب اي ناب. مرا دریاب دریاب
منم بی نام بی بام . مرا دریاب تا خواب
مرا دریاب مستانه . مرا دریاب تا خانه
مراقب باش تا بوسه . مرا دریاب بر شانه

لالالالا لالا لا ( 8 بار)

مرا دریاب من خوبم . هنوزم آب میکوبم
هنوزم شعر می ریسم . هنوزم باد می روبم
مرا دریاب در سرما . مرا دریاب تا فردا
مرا دریاب تا رفتن . مرا دریاب تا اینجا
مرا دریاب تا باور . مرا دریاب تا آخر
مرا دریاب تا پارو . مرا دریاب تا بندر

تو اي ناياب اي ناب. مرا دریاب دریاب
منم بی نام . بی بام
مرا دریاب تا خواب

لالالالا لالا لا (8 بار)

مرا دریاب من خوبم . هنوزم آب میکوبم
هنوزم شعر می ریسم . هنوزم باد می روبم
مرا دریاب در سرما . مرا دریاب تا فردا
مرا دریاب تا رفتن . مرا دریاب تا اینجا
مرا دریاب تا باور . مرا دریاب تا آخر
مرا دریاب تا پارو . مرا دریاب تا بندر


تو اي ناياب اي ناب. مرا دریاب دریاب
منم بی نام . بی بام
مرا دریاب تا خواب

لالالالا لالا لا (8 بار)

(لالالالا لالا لا.......)
صداي شاعر:
مرا دریاب تا خانه . مرا دریاب مستانه
مراقب باش تا بوسه . مرا دریاب بر شانه
تو اي ناياب اي ناب،مرا دریاب دریاب
منم بی نام . بی بام
مرا دریاب تا خواب
تو اي ناياب اي ناب،مرا دریاب دریاب

دلریخته


روز پاييزي ميلاد تو در يادم هست
روز خاکستري سرد سفر يادت نيست
ناله نا خوش از شاخه جدا ماندن من
در شب آخر پرواز خطر يادت نيست
تلخي فاصله ها نيز به يادت ماندست
نيزه بر باد نشستستو سپر يادت نيست

يادم هست ..... يادت نيست ......

خواب روزانه اگر درخور تعبير نبود
پس چرا گشت شبانه در بدر يادت نيست
من به خط و خبري از تو قنات کردم
قاصدک کاش نگويي که خبر يادت نيست

يادم هست ...... يادت نيست ......

عطش خشک تو بر ريگ بيابان ماسيد
کوزه اي دادمت اي تشنه مگر يادت نيست
تو که خود سوزي هر شب پره را ميفهمي
باورم نيست که مرگ بالو پر يادن نيست
تو به دل ريختگان چشم نداري بي دل
آنچنان غرق غروبي که سحر يادت نيست

يادم هست ...... يادت نيست

حرف


اگه سبزم ، اگه جنگل
اگه ماهی ، اگه دريا
اگه اسمم همه جا هست
روی لب ها تو كتابا
اگه رودم رودگنگم
مثل مريم اگه پاك
اگه نوری به صليبم
اگه گنجی زير خاك
واسه تو قد يه برگم
پيش تو راضی به مرگم

اگه پاكم مثل معبد
اگه عاشق مثل هندو
مثل بندر واسه قايق
واسه قايق مثل پارو
اگه عكس چهل ستونم
اگه شهری بی حصار
واسه آرش تير آخر
واسه جاده يه سوار
واسه تو قد یه برگم
پيش تو راضی به مرگم

اگه قيمتی ترين سنگ زمينم
توی تابستون دستای تو برفم
اگه حرفای قشنگ هر كتابم
برای اسم تو چندتا دونه حرفم
اگه سيلم پيش تو قد يه قطره
اگه كوهم پيش تو قد يه سوزن
اگه تن پوش بلند هر درختم
پيش تو اندازهء دگمهء پيرهن
واسه تو قد يه برگم
پيش تو راضي به مرگم

اگه تلخی مثل نفرين
اگه تندی مثل رگبار
اگه زخمی ، زخم كهنه
بغض يك در رو به ديوار
اگه جام شوكرانی
تو عزيزی مثل آب
اگه ترسی، اگه وحشت
مثل مردن توی خواب
واسه تو قد يه برگم
پيش تو راضی به مرگم

حریق یادها


سفري بي آغاز
سفري بي پايان
سفري بي مقصد
سفري بي برگشت
سفري تا كابوس
سفري تا رويا
سفري تا بودا
شبنم تاج محل

با حريق يادها همسفرم
وقتي دورم به تو نزذيكترم
با حريق يادها همسفرم
وقتي دورم به تو نزذيكترم

هق هق پارسيان
تكه ناني در خاك
بوي گندم در مشت
مشت كودك در خاك
كفش مادر در برف
چرخ يك كالسكه
گوشه ي گندم زار
بند رختي پاره

با حريق يادها همسفرم
وقتي دورم به تو نزذيكترم
با حريق يادها همسفرم
وقتي دورم به تو نزذيكترم

چمداني بي شكل
جعبه ي يك دوربين
عكس يك بازيگر
جمعه هاي بي مشق
تلي از ته سيگار
دشنه اي زنگ زده
چشم گاوي در ديس
سفره اي پوسيده

با حريق يادها همسفرم
وقتي دورم به تو نزذيكترم
با حريق يادها همسفرم
وقتي دورم به تو نزذيكترم

برج لندن در مه
جان لنون در باران
سوهو در بي حرفي
رود سن در يك قاب
متروي سان ژقمن
قهوه ي سن ميشل
پرسه اي در پيگل
كافه ها در لبخند

با حريق يادها همسفرم
وقتي دورم به تو نزذيكترم
با حريق يادها همسفرم
وقتي دورم به تو نزذيكترم

خانه اي در آتش
بوف كوري در نور
گل ياسي در زخم
حرمت لالايي
بوسه در راه آهن
سرخيه لب در شب
بركه اي از فانوس
انفجاري در ماه

كو چه اي خيس از عشق
شعر سبز لوركا
ساعت 5 عصر
مستيه بي وحشت
گريه هاي ژكوند
خط خوب سهراب
نامه اي آب شده
ونگوگ گوش به دست!

your passport please
(....?)
I have a dream

با حريق يادها همسفرم
وقتي دورم به تو نزذيكترم

اولین یار


اولین بار اولین یار
اولین دل دل دیدار
اولین تب اولین شب
سرفه های خشک سیگار
زنگ اخر زنگ غیبت
وقت خوب سینه ها بود
زنگ نورو زنگ سایه
امتحان بوسه ها بود
اولین بار اولین بار
اخرین فرصت ما بود
بهترین جای ترانه
بهترین جای صدا بود
اولین بار اولینیار
گشته طعم بوسه تو
مثل کشف یخو اتش
کشف بیمرگیو ایثار
کشف گستاخی آرش
اولین دروغ ساده
اولین شک بی اراده
وحشت سر رفتن از عشق
گریه های سر نداده
اولین بار اولینیار
اولین نامه کوتاه
درشبی ساکتو سیاه
ختمی از دلواپسیها
از منو تو تاخود ماه
اولین بغض حسادت
کنج دنج شب عادت
بستری از دردو از یاد
تا ضیافت تا عیادت
اولین بار اولین بار
اخرین فرصت ما بود
بهترین جای ترانه
بهترین جای صدا بود
اولین بار اولینیار
گشته طعم بوسه تو
مثل کشف یخو اتش
کشف بیمرگیو ایثار
کشف گستاخی آرش
اولین دروغ ساده
اولین شک بی اراده
وحشت سر رفتن از عشق
گریه های سر نداده
اولین بار اولینیار
اولین بار اولین بار
اولین بار اولین بار
اولین بار اولین بار
اولین بار اولین بار
اولین بار اولین بار
اولین بار اولین بار
اولین بار اولین بار
اولین بار اولین بار

مرا ببخش


مرا ببخش بي‌بي بي‌من
مرا ببخش قندك روشن
مرا ببخش لاله شيشه
مرا ببخش شعر هميشه
من از تو با همه گفتم كه گريه بگيرم
من از تو با تو نگفتم كه در تو بميرم
ابري نباش بي‌بي آبي
بپوش امشب رخت آفتابي
گريه نكن بي‌بي بي‌دل
نبض من باش موج بي‌ساحل
مرا ببخش اگر تو را به باد سپردم
اگر تو را به اوج ترانه نبردم
مرا ببخش اگر رفيق و يار نبودم
مرا ببخش اگر كه ماندگار نبودم
مرا ببخش اگر تو را به شعر شكستم
در مرگ برگ اگر كه به گريه نشستم
مرا ببخش اگر كه درياوار نبودم
مرا ببخش اگر كه خانه نگهدار نبودم

بغلم کن


در شبِ بي نئون ، كنار رهبران
رو به هر موعظه ، در قصر واتيكان
ته ايستگاه، در فرودگاه
در آسانسور ، سرِ چهار راه
بغلم كن ، بغلم كن
وسط جريمه ، سر هر امتحان
آخر خط شب ، معبد شاعران
پاي ديوار ، سر بازار
نوك تپه ، زير رگبار
بغلم كن ، بغلم كن
بهترين جاي جهان ، فرصت آغوش تو
مثل يك در پشت سر ، خوش صداتر بسته شو
روز كنكور ، شب بي ماه
ته موزه ، در ورزشگاه
بغلم كن ، بغلم كن
به رسم مرغ دريائي ،
پُر از پَر تماشائي ،
به سوزساز تنهائي
در اين سيلاب زيبائي
برقص ، برقص ، برقص
به پيچ و تاب يك پيچك ،
به شكل آخرين ميخك ،
به ياد شمعي در رگبار،
دو سايه در هم بر ديوار
برقص ، برقص ، برقص
بغلم كن ، بغلم كن ....


ترانه ی باحال


رویای ما به سر اومده حالم بده ، حالم بده
سر رفتن و چه خوب بلده حالم بده ، حالم بده
حالم بده دلم واسه تو لك زده
نون خامه ای دیده باز ناخنك زده !
حالم بده ، حالم بده
شمع بنفش هنوز روشنه ، حالم بده ، حالم بده
تلفن هم زنگ نمی زنه حالم بده ، حالم بده
شال سیاه دلیل با تو بودنه
عطر خوب تو تنها رفیق منه حالم بده ، حالم بده
گل های سرخ بی صاحب چه خوب ، چه خوب
همه دنبال یك هم شب چه خوب ، چه خوب
همه در فكر یك بوسه چه خوب ، چه خوب
همه بی سر ، همه بی لب چه بد ، چه بد
شبِ بندر شبِ شیون چه بد ، چه بد
شبِ از گریه آبستن چه بد ، چه بد
النگوها همه بی تو چه بد ، چه بد
ترانه ها همه بی من چه بد ، چه بد
حالم بده ، حالم بده
It’s gonna be allright, Tonight, tonight…
به نبضِ تندِ من ، برقص ، برقص وقت رها شدن ، برقص ، برقص
به نبضِ تندِ من ، برقص ، برقص وقتِ طلا شدن ، برقص ، برقص

غزل بانو


عشق يعني : قدغن ترسِ مرد ، ترسِ زن
وحشتِ رفتن بي صدا شدن
يعني اعترافِ نابِ من يعني گفتگوي دو تن
عشق يعني : گفتگو
غزل ،غزلبانو
عشق يعني : جان پناه
يعني دو چشم ، يعني نگاه
يعني دو دست به سمتِ ماه
عشق يعني : جستجو
غزل ،غزلبانو
جنون سرشكن ، داغ شبنم بر چمن
سيل بي رحم عسل ، وقت بازي جر زدن !
خودِ بي خودي، آدمك برفي
پر از بي كسي ، حرف ِ بي حرفي
عشق يعني : جان پناه
در تو خزيدن ، نفس كشيدن
سقوطِ آزاد ، از خواب پريدن
عشق يعني موي تو ، دستِ خوشبوي تو
گردن پر غرور ، يعني جادوي تو
عشق يعني : جان پناه
عشق يعني : گفتگو
غزل ،غزلبانو....


جنگجو


شعری بر آب ، دشنه در خواب
اسبی در مه ، مهتاب در مرداب
زخمگاهِ آهو ، چشم براهِ جادو
جنگجو ، جنگجو
از آشتی بگو
عقابِ بی پر ، بسترِ خاكستر
طاووس در آتش ، سرداری بی سر
چه شد؟ چه شد؟ پایانِ قفس
چه شد؟ چه شد؟ نورِ مقدس
جنگجو ، جنگجو
از آشتی بگو
پای این كتیبه ی شكسته
پا دراز كن ای همیشه خسته
كنار ستون های در خونگاه
دست ما جان پناه
خوشترین ساز در راه
مرا ببر به كوچه ی حمید
مرا ببر به تخت جمشید
دبستان جهان تربیت
ببر به كلاسِ آخر تبعید
جنگجو ، جنگجو
از آشتی بگو......

کار شهیار


هيچ كاري خوشتر از كار تو نيست
هيچ ياري مثل شهيار تو نيست
كار رفتن تا قله ها بلنديها
كار سقوط از اوج تو به زير پا
كار خوب قطره قطره باران شدن
گم شدن در آبي ترين جاي دريا
هيچ كاري خوشتر از كار تو نيست
هيچ ياري مثل شهيار تو نيست
كار به دنيا آمدن ، كار دشوار
درك دلتنگي هاي زن ، كار ايثار
كار از بر كردن تو ، پيرهن تو
بهترين غزلناز من ، بهترين كار
هيچ كاري خوشتر از كار تو نيست
هيچ ياري مثل شهيار تو نيست
كار فهميدن زن ،
كار تمام وقت من
كار خوب سر زدن
از عطر تو سر رفتن
هيچ كاري خوشتر از كار تو نيست
هيچ ياري مثل شهيار تو نيست

عشق اما پیداست


سازهاي غربت ، سازهاي ناكوك
شعر، بادامي تلخ ، سوگوارِ دلپوك
برگها زردِ زرد ، وقتي هوا نيست
بوسه سردِ سرد ، صدا صدا نيست
زخم هم چه بيهوش ، هيچ كس با ما نيست
شب چنان تيره ، كه شب پيدا نيست
شب هم پيدا نيست،...
شب هم پيدا نيست....
عشق اما پيداست
عشق اما پيداست
حرف حرفِ فرداست
كارِ بچه هاست
طاق ها بي كاشي ، راه ها مثل هم
حرف ها شاعر كش ، بغض ها بي شبنم
دست ها افتاده ، سرها خميده
چشم ها خشكيده، عطرها پريده
ماه هم دورِ دور ، آه اما نزديك
روز هم بي روزن ، سرد ، سرد و تاريك
چه سرد و تاريك، چه سرد و تاريك
عشق اما پيداست
عشق اما پيداست
حرف حرفِ فرداست
كارِ بچه هاست
دستِ نقاش از همه تنها تر ، پرده ها را شسته زيرِ باران
آخرين شاعر پريد و دود شد ، شعرش از هر دشنه اي آويزان
شاپرك افتاده در جوهردان ، ياسِ بي سر، وقفِ مرهم گاه
اي يقين سبز مثلِ معجزه ، سايه ي آمدنِ تو در راه
روز بايد باشد ، عشق اما پيداست ....

دوستت دارم


شو شو ، ای خواب خوب خوشبو
شو شو ، لبخند ناز تو كو ؟
I luv u ... I luv u ... I luv u
آهِِ تو دنباله باد ، درد سپیدارِ غریب
خنده ی آفتابیِ تو ، رقصِ قبیله ی نجیب
لحظه به لحظه تازه شو ، به وزن شیرینِ غزل
در این ترانه تن بشوی ، صاحب كندوی عسل
كندو ، كندو ، چراغ جادو
I can Do, We can Do..
We hold a candle to ..
شو شو ، ای خواب خوبِ خوشبو
شو شو ، دوباره چیزی بگو
I luv u ... I luv u ... I luv u
زن باید شبیهِ تو باشه،كه نیست !
من باید خرابِ تو باشه، كه هست ، كه هست
خواب مثل تو خوشبو نبود ، پرید
دل مثل آئینه در بست ، شكست ، شكست> شكست
كندو ، كندو ، چراغِ جادو
I can Do, We can Do..
We hold a candle to..
كفش های نارنجی تو ، زیباتر از خودِ غروب
اهل كجای بندری ، كجای آفتابِ جنوب
شبیه خاطره نیستی ، حوصله سر نمی بری
از خواب و از رویا سری ، حتی خوش سلیقه تری

كندو ، كندو ، چراغِ جادو
I can Do, We can Do..
We hold a candle to..
شو شو ...

برمیگردم


بر مي گردم ، صدايم را بردارم
بر مي گردم ، دستهايم را بردارم
بر مي گردم ، بر مي گردم ، بر مي گردم
بگذاريد ، بر گردم
بر مي گردم ، خواهرم را ببويم
بر مي گردم ، ايوان ام را بشويم
بر مي گردم ، بر مي گردم ، بر مي گردم
بگذاريد ، بر گردم
ته چمدانم پر از شمعِ روشن
رخت و برگِ سوخته ، گذرنامه من
لبِ آستينِ من خيس از بغض رامسر
تخت كفشِ من پر از گلهاي پرپر
بر مي گردم ، بر مي گردم ، بر مي گردم
بگذاريد ، بر گردم
بر مي گردم ، ديروزم را بردارم
بر مي گردم ، هنوزم را بردارم
بي سايه ام ، درختِ بي زمين ام
بر مي گردم ، ميوه ام را ببينم
بر مي گردم ، بر مي گردم ، بر مي گردم
بگذاريد ، بر گردم
بگذاريد ، بر گردم...


La La La La (A Lullaby)



لالا لالا دیگه بسه گل لاله
بهار سرخ امسال مثل هرساله
هنوزم تیر و ترکش قلب و میشکافه
هنوزم شب زیر سرب و چکمه می ناله

نخواب آروم گل بی خار و بی کینه
نمی بینی نشسته گوله تو سینه
آخه بارون که نیس،رگبار باروته
سزای عاشق های خوب ما اینه؟

نترس از گوله ی دشمن گل لادن
که پوست شیره پوست سرزمین من
اجاق گرم سرمای شب سنگر
دلیل تا سپیده رفتن و رفتن

نخواب آروم گل بادوم ناباور
گل دلنازک خسته،گل پر پر
نگو باد ولایت پر پرت کرده
دلاور قد کشیدن رو بگیر از سر

دوباره قد بکش تا اوج فواره
نگو این ابر بی بارون نمی ذاره
مث یار دلاور نشکن از دشمن
ببین سر می شکنه تا وقتی سر داره

نذاشتن هم صدایی رو بلد باشیم
نذاشتن حتی با همدیگه بد باشیم
کتابای سفیدو دوره می کردیم
که فکر شبکلاهی از نمد باشیم

نگو رفت تا هزار آفتاب هزار مهتاب
نگو کو تا دوباره بپریم از خواب
بخون با من نترس از گلوله ی دشمن
بیا بیرون بیا بیرون از این مرداب

نگو تقوای ما تسلیم و ایثاره
نگو تقدیر ما صد تا گره داره
به پیغام کلاغای سیا شک کن
که شب جز تیرگی چیزی نمی آره

نخواب وقتی که هم بغضت به زنجیره
نخواب وقتی که خون از شب سرازیره
بخون وقتی که خوندن معصیت داره
بخون با من،بیا با من،نگو دیره

سکوت شیشه های شب غمی داره
ولی خشم تو مشت محکمی داره
عزیز جمعه های عشق و آزادی
کلاغ پر بازی با تو عالمی داره

نخواب ای حسرت سفره گل گندم
نباش تو دالونای قصه سردرگم
نخواب رو بالش پرهای پروانه
که فریاد تو رو کم دارن این مردم!

لالا لالا دیگه بسه گل لاله

شهیار قنبری » دوستت دارم » عشق اما پیداست

سازهاي غربت ، سازهاي ناكوك
شعر، بادامي تلخ ، سوگوارِ دلپوك
برگها زردِ زرد ، وقتي هوا نيست
بوسه سردِ سرد ، صدا صدا نيست
زخم هم چه بيهوش ، هيچ كس با ما نيست
شب چنان تيره ، كه شب پيدا نيست
شب هم پيدا نيست،...
شب هم پيدا نيست....
عشق اما پيداست
عشق اما پيداست
حرف حرفِ فرداست
كارِ بچه هاست
طاق ها بي كاشي ، راه ها مثل هم
حرف ها شاعر كش ، بغض ها بي شبنم
دست ها افتاده ، سرها خميده
چشم ها خشكيده، عطرها پريده
ماه هم دورِ دور ، آه اما نزديك
روز هم بي روزن ، سرد ، سرد و تاريك
چه سرد و تاريك، چه سرد و تاريك
عشق اما پيداست
عشق اما پيداست
حرف حرفِ فرداست
كارِ بچه هاست
دستِ نقاش از همه تنها تر ، پرده ها را شسته زيرِ باران
آخرين شاعر پريد و دود شد ، شعرش از هر دشنه اي آويزان
شاپرك افتاده در جوهردان ، ياسِ بي سر، وقفِ مرهم گاه
اي يقين سبز مثلِ معجزه ، سايه ي آمدنِ تو در راه
روز بايد باشد ، عشق اما پيداست ....

هیچ نظری موجود نیست: